دشت مشوش

ساخت وبلاگ
چنان به موی تو آشفته‌ام به بوی تو مستکه نیستم خبر از هر چه در دو عالم هستدگر به روی کسم دیده بر نمی‌باشدخلیل من همه بت‌های آزری بشکستمجال خواب نمی‌باشدم ز دست خیالدر سرای نشاید بر آشنایان بستدر قفس طلبد هر کجا گرفتاریستمن از کمند تو تا زنده‌ام نخواهم جستغلام دولت آنم که پای بند یکیستبه جانبی متعلق ش دشت مشوش...
ما را در سایت دشت مشوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4dashtemoshavvashd بازدید : 151 تاريخ : جمعه 27 اسفند 1395 ساعت: 18:06

ای بهارای بهار!ای بهاربی قرار!ای شکفته در تمام لحظه های پر غبار!سر به راه مقدم شکوهمند تودستهای پینه دارچشمهای پر فروغ انتظارجا مه ها ی وصله دارای بهار!سربزن به آبشارسر بزن به کوهسارسربزن به شاخه های خشک بی شماردر میان این همه نگاه منتظریک جهان جوانه ونسیم وگل بیار!دکتر یدالله گودرزی دشت مشوش...
ما را در سایت دشت مشوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4dashtemoshavvashd بازدید : 158 تاريخ : چهارشنبه 25 اسفند 1395 ساعت: 2:18

خرم آن بقعه که آرامگه یار آنجاستراحت جان و شفای دل بیمار آنجاستمن در این جای همین صورت بی‌جانم و بسدلم آنجاست که آن دلبر عیار آنجاستتنم اینجاست سقیم و دلم آنجاست مقیمفلک اینجاست ولی کوکب سیار آنجاستآخر ای باد صبا بویی اگر می‌آریسوی شیراز گذر کن که مرا یار آنجاستدرد دل پیش که گویم غم دل با که خورمروم دشت مشوش...
ما را در سایت دشت مشوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4dashtemoshavvashd بازدید : 154 تاريخ : سه شنبه 24 اسفند 1395 ساعت: 18:26

شب پریشان می‌خرامد در خموشی‌های ساحلمی‌تپد در سینه‌ام دل… تو می‌آیی تو می‌آییمی‌تراود عطر بوسه از گل سرخ لبانتمی‌درخشد دیدگانت… چه زیبایی چه زیباییمی‌گشایی پرده راز با نگاهی پر ز تشویشمن به گوشت می‌سرایم نغمه‌ای از غم خویشدر خموشی‌های ساحل این منم تنهای تنهاخفته در آغوش رویا… چه رویایی چه رویاییشب پریشان می‌خرامد در خموشی‌های ساحلمی‌تپد در سینه‌ام دل… تو می‌آیی تو می‌آییمی‌تراود عطر بوسه از گل سرخ لبانتمی‌درخشد دیدگانت… چه زیبایی چه زیبایی"فروغ فرخزاد" دشت مشوش...
ما را در سایت دشت مشوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4dashtemoshavvashd بازدید : 198 تاريخ : جمعه 20 اسفند 1395 ساعت: 11:53

شبیهِ نرمیِ یک ابر، مهربان بودیهمیشه خنده به لب بودی و جوان بودیصداقتِ هنر از جوهرِ تو پیدا بودو عشق کارِ تو بود و تو کاردان بودیمیانِ چشمه ی مهتاب می درخشیدیشبیهِ آینه بینِ ستارگان بودیحریمِ امنیت و عشق ،" در پناهِ تو " بودمیانِ زندگی خویش ، قهرمان بودیاگر چه قصه ی تو عاشقانه شد آغازتو انتهای غم انگیزِ داستان بودیخبر ، تلاقی ِ سنگینِ پُتک و آینه بودتو چون شکفتنِ یک بُغضِ ناگهان بودیحدیثِ رفتنِ تو ساده تر ز رویا بودبه روی ِ هودَجِ بالِ پرندگان بودی....."دکتر یدالله گودرزی" دشت مشوش...
ما را در سایت دشت مشوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4dashtemoshavvashd بازدید : 169 تاريخ : سه شنبه 17 اسفند 1395 ساعت: 22:24

باز دریای دلـــــــم طوفانی استآسمان کسلـــم بارانـــــی استباغــــم ار زیر و زبر شد نـه عجبتحفه ی باد خزان، ویرانــی استشـــرح تنهایی مــــن می پرسیشـــرح تنهایی من طولانی استدور بـــاطل زده ام قصــــه ی مــنهمه سرگشتگی و حیرانی استبعد ســــرگشتگی و حیــــرانـــیباز هم حــیرت و سرگردانی استبوی پیـــراهن یوســــف نرســــیدمی وزد باد، ولــی هجرانی استدار و تیشـــه همـــه آسودگی اندعشقبازی، نه بدان آسانی استمعنــــــی عشق، بپرس از مجــــنونکه همه بی سر و بی سامانی استنسخ و تعلیق من از سرمشقی استکه مرا حک شده بر پیشانی اســتگردبـــــادم، نــــه نســــیم ســــحریکار من، گل، نه! غبار افشانی استنــــای بی همـــدمم و تا به ابــــدنـــاله در حنــجره ام زندانی استشــــب قطـــب و فلـــک بـی فلقممن، همیشه افقم، ظلمانی است"حسین منزوی" دشت مشوش...
ما را در سایت دشت مشوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4dashtemoshavvashd بازدید : 158 تاريخ : سه شنبه 17 اسفند 1395 ساعت: 22:24

بانوی مناگر دست من بودسالی برای تو می‌ساختمکه روزهایش راهرطور دلت خواست کنار هم بچینیبه هفته‌هایش تکیه بدهیو آفتاب بگیری!و هرطور دلت خواستبر ساحل ماه‌های آن بدوی.بانوی مناگر دست من بودبرایت پایتختیدر گوشه‌ی زمان می‌ساختمکه ساعت‌های شنی و خورشیدیدر آن کار نکنندمگر آنگاه کهدست های کوچک تودر دستان من آرمیده‌اند."نزار قبانی" دشت مشوش...
ما را در سایت دشت مشوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4dashtemoshavvashd بازدید : 149 تاريخ : سه شنبه 17 اسفند 1395 ساعت: 22:24

می نویسم دوستت دارمبخوان دلم برایت تنگ شدهمی نویسم به یادت هستمبخوان دلم برایت تنگ شدهمی نویسم حال و روزت چطور است ؟بخوان دلم برایت تنگ شدهتو اصلا هرچه می نویسم را بخواندلم برایت تنگ شدهمن اینجا زود به زوددلم برایت تنگ می شوداصلا تا سرم را از رویت برمی گردانماز آن نقطه ی خداحافظیتا دمِ درِ خانهقدم به قدم را می شمارمو به تعدادِ تمامِ قدم هادلم برایت تنگ شدهمن در جمع هایِ آشنا هم دلم برایِ تنها تو تنگ می شودآخ ، می بینی ؟ همه اش شددلم برایت تنگ شدهآخر راستش را بخواهیهمین حالا همدلم برایت تنگ شده"عادل دانتیسم" دشت مشوش...
ما را در سایت دشت مشوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4dashtemoshavvashd بازدید : 128 تاريخ : سه شنبه 17 اسفند 1395 ساعت: 22:24

از میدان کاجتا چهارراه سرو را پوشانده استبرف بر چشم انداز نگاه من می باردتا برج میلادکه از همه ی سروها و کاجها قدبلندتر استو مثل یک آدم بلاتکلیفدر سرمای این همه برفیخ زده است! دربند، شانه هایش را می تکاندو برف قل می خوردو از میدان بهمن می گذردتا بهشت زهراکه به سپیدی می زند....پارویت را بردارکه زیر این همه برفرویاهای بسیاری مدفون شده است#شهاب_گودرزی دشت مشوش...
ما را در سایت دشت مشوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4dashtemoshavvashd بازدید : 158 تاريخ : سه شنبه 17 اسفند 1395 ساعت: 22:24

حالا دیدی؟!پاییز هم تمام شدیلدا هم گذشتزمستان هم تمام میشود هیچ چیز پایدار نیست!اما دلی که تنگ باشد همش به دنبال بهانه میگرددکه دل تنگی اش را با یک فصل یا یک شب توجیه کند!این ها تقصیر هیچ کس نیست ...مشکل دل هایمان است که زود به زودو برای کسانی تنگ میشود که خیلی هایشان لیاقت این دلتنگی را ندارند! دشت مشوش...
ما را در سایت دشت مشوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4dashtemoshavvashd بازدید : 147 تاريخ : سه شنبه 17 اسفند 1395 ساعت: 22:24

خیلی تنهایم ، غمگینمبه واقع آن گونه که به چشم می آیم ، نیستمدر تاریکی ها گم گشته امبه دنبال نورم ، در پیِ امیداز مدت ها پیشهر چقدر می گردمدرونِ چاه های تاریک بیشتر غرق می شومکسی صدای فریادم را نمی شنودآن که می شنود هم توجهی نمی کند وُنمی خواهد که نجاتم بدهداما من در برابر این بی علاقگیِ مردمتشنه ی توجه و علاقه امامیدم را از دست داده اممی دانم روزی قلب کوچکم طاقت نخواهد آوردبه هر چه باور و اعتماد داشته امپشت کرده وُوداع خواهم گفت"نیلگون مارمارا " دشت مشوش...
ما را در سایت دشت مشوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4dashtemoshavvashd بازدید : 132 تاريخ : سه شنبه 17 اسفند 1395 ساعت: 22:24

مرا‌‌ رها نکن عزیزمتحمّل رفتنت را ندارمبا اشک‌های حسرتمنمی‌توانم خودم را تسکین دهممی‌گویی باز می‌گردم اماتقدیر را باور ندارمبا خاطراتی که برایم باقی گذاشتیمن، بی‌تو نمی‌توام زندگی کنم امید یاشار اوغوزجان  دشت مشوش...
ما را در سایت دشت مشوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4dashtemoshavvashd بازدید : 187 تاريخ : سه شنبه 17 اسفند 1395 ساعت: 22:24

باور نکن تنهاییت را، من در تو پنهانم تو در مناز من به من نزدیکتر تو، از تو به تو نزدیکتر منباور نکن تنهاییت را، تا یک دل و یک درد داریمتا در عبور از کوچه عشق بر دوش هم سر میگذاریمدل تاب تنهایی ندارد، باور نکن تنهاییت راهر جای این دنیا که باشی، من با توام تنهای تنهامن با توام هرجا که هستی، حتی اگر با هم نباشیمحتی اگر یک لحظه یک روز، با هم در این عالم نباشیماین خانه را بگذار و بگذر، با من بیا تا کعبه دلباور نکن تنهاییت را،  من با توام منزل به منزل دشت مشوش...
ما را در سایت دشت مشوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4dashtemoshavvashd بازدید : 133 تاريخ : سه شنبه 17 اسفند 1395 ساعت: 22:24

چو شب به راه تو ماندم که ماه من باشی                               چراغ خلوت این عاشق کهن باشیبه سان سبزه پریشان سرگذشت شبم                               نیامدی تو که مهتاب این چمن باشیتو یار خواجه نگشتی به صد هنر هیهات                               که بر مراد دل بی قرار من باشیتو را به آینه داران چه التفات بود                               چنین که شیفته حسن خویشتن باشیدلم ز نازکی خود شکست در غم ع دشت مشوش...
ما را در سایت دشت مشوش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 4dashtemoshavvashd بازدید : 144 تاريخ : سه شنبه 17 اسفند 1395 ساعت: 22:24